متولیان رنسانس میکوشند پروژه جهانیسازی و ایجاد جبهه واحد مادی را در طریق مدرنیته محقق سازند؛ چراکه این ماشین به سبب تکیه زدن بر غرائز شهوانی انسان، هم از خاصیت جذب-کنندگی بالا برخوردار است و هم از روحی همسو با رنسانس بهره میبرد. پس اگر جامعهای سوار بر این ماشین شود، هم معناگرایی از او سلب خواهد شد و هم رفتهرفته سبک زیستی رنسانس به فکر و عمل او تزریق میگردد. اندیشه رنسانس مبتنی بر بیخدایی است و این پدیده در ساحتهای مختلف مدرنیته ظهور و بروز دارد. اندیشه حاکم بر محیط غرب، زیرساختهای لازم برای شکلگیری تمدن غربی را به وجود آورد، در واقع نوع نگاه رنسانس نسبت به خدا، انسان و محیط پیرامون او سبب شد که رفتهرفته سبک زندگی انسان دستخوش تغییرات کلان در سطوح مختلف گردد و به تدریج رابطه سنتی و معناگرایانه انسان با پیرامون، جای خود را به رابطه مدرن و تهی از معنا دهد. هدف: پژوهش حاضر با هدف آسیبشناسی تمدن غرب از منظر آموزههای مهدویت ارائه شده است. روش: مقاله حاضر با روش توصیف و تحلیل نگارش شده است. یافتهها و نتیجهگیری: امروزه غرب در سطوح مختلف دارای چالشهای متعددی است تا جایی که به اعتقاد اندیشمندان غربی، با شکلگیری پستمدرنیسم نیز این معضلات برطرف نشد؛ چراکه نظام تمدنی با تکیه بر اندیشه رنسانس، در نگاه خود نسبت به خداوند، خود و هستی دارای باورداشت مادهگرایی و نفی غیب است.